روزگاری حقوق ماهانه کارمندان و کارگران تا پایان ماه کفاف میداد. امروز اما شاهد واقعیت تلخی هستیم که حقوق یک ماه کار، حداکثر برای یک هفته زندگی کفاف میدهد. این معادله نابرابر نه تنها نشاندهنده عمق بحران اقتصادی است، بلکه حکایت از فروپاشی ساختار عدالت اجتماعی در کشور دارد.
ریشههای بحران
تورم افسارگسیخته طی سالهای اخیر، قدرت خرید خانوارهای کارمندی و کارگری را به شدت کاهش داده است. در حالی که نرخ تورم به اعداد دو و سه رقمی رسیده، افزایش حقوقها همواره عقبتر از این نرخ حرکت کرده است. نتیجه این عدم تعادل، فقیرتر شدن طبقه متوسط و کارگر جامعه است.هزینههای زندگی از مسکن گرفته تا خوراک، از آموزش تا درمان، همگی با نرخی چندبرابر نسبت به رشد حقوقها افزایش یافتهاند. خانوادهای که پیش از این با حقوق یک نفر زندگی میکرد، اکنون حتی با حقوق دو نفر نیز دچار مشکل شده است.
پیامدهای اجتماعی
این وضعیت پیامدهای گستردهای برای جامعه به همراه داشته است. کاهش کیفیت زندگی، افزایش استرس و فشارهای روانی، کاهش ازدواج و فرزندآوری، و در نهایت ایجاد شکاف عمیق طبقاتی از جمله این پیامدها محسوب میشوند.
کارمندان و کارگران که ستون فقرات اقتصاد کشور به شمار میآیند، اکنون با دغدغههای معیشتی روزانه دست و پنجه نرم میکنند. این وضعیت نه تنها بر بهرهوری کاری آنها تأثیر منفی میگذارد، بلکه انگیزه و امید به آینده را نیز از آنها سلب کرده است.
ضرورت اقدام فوری
حل این معضل نیازمند اراده جدی سیاستگذاران و اقدامات فوری است. تعدیل نرخ تورم، افزایش متناسب حقوقها با هزینههای زندگی، ایجاد مکانیسمهای حمایتی، و بازنگری در سیاستهای اقتصادی از جمله اقدامات ضروری محسوب میشوند.
نمیتوان انتظار داشت جامعهای که بخش عمدهای از آن در فقر نسبی به سر میبرند، مسیر توسعه و پیشرفت را طی کند. عدالت اجتماعی و توزیع مناسب ثروت، پیششرط هر تحولی در کشور است.
راهکارهای پیشنهادی
نخست، ضروری است سیستم تعیین حقوقها بازنگری شود و شاخصهای واقعی هزینه زندگی در آن لحاظ گردد. دوم، ایجاد صندوقهای حمایتی برای کارمندان و کارگران کمدرآمد میتواند فشار معیشتی را کاهش دهد. سوم، کنترل قیمتها و جلوگیری از گرانفروشیهای بیرویه باید در اولویت قرار گیرد.
زمان آن رسیده که مسئولان کشور واقعیت تلخ معیشت مردم را بپذیرند و برای حل آن اقدام جدی کنند. کفاف یک هفتهای حقوق کارمندان و کارگران نه تنها خط قرمز عدالت اجتماعی را رد کرده، بلکه بنیانهای اجتماعی کشور را نیز تهدید میکند.
حل این معضل نه تنها وظیفه اخلاقی حاکمیت است، بلکه ضرورتی انکارناپذیر برای حفظ ثبات و انسجام اجتماعی محسوب میشود. امید آن داریم که صدای رنج مردم به گوش مسئولان برسد و اقدامات مؤثری در جهت بهبود وضعیت معیشتی آنها صورت پذیرد.
           

