در سالهایی که ناترازی انرژی به یکی از مزمنترین گلوگاههای تولید در اقتصاد ایران تبدیل شده، بسیاری از بنگاهها کاهش تولید را بهعنوان واکنشی ناگزیر پذیرفتهاند. اما تجربه فولاد خوزستان نشان میدهد مسیر دیگری هم وجود دارد؛ مسیری بلندمدت و مبتنی بر تصمیمهای راهبردی. آنچه در گفتوگوی معاون بهرهبرداری این شرکت بازتاب یافته، تصویری از تغییر منطق مواجهه صنعت با بحران انرژی است؛ از انتظار برای تأمین دولتی، به سمت سرمایهگذاری مستقیم و ساخت زیرساخت.
تملک نیروگاه ۵۴۰ مگاواتی خلیج فارس، برجستهترین نشانه این تغییر رویکرد است. در شرایطی که خرید برق آزاد میتوانست هزینههای سنگینی را به شرکت تحمیل کند، ورود برق این نیروگاه به مدار، ضمن کاهش ریسک توقف تولید، صرفهجویی مالی قابلتوجهی ایجاد کرده است. این تصمیم، یک انتخاب ساده نبوده؛ بلکه انتقال بخشی از بار تأمین انرژی از شبکه عمومی به درون صنعت است. اهمیت این مسیر زمانی روشنتر میشود که بدانیم فاز دوم نیروگاه نیز در دست تکمیل است و فولاد خوزستان عملاً به سمت خوداتکایی انرژی حرکت کرده است.
در همین چارچوب، پروژه نیروگاه خورشیدی ۶۰۰ مگاواتی نیز معنا پیدا میکند. ورود یک فولادساز بزرگ به حوزه انرژیهای پاک، صرفاً یک اقدام نمادین یا زیستمحیطی نیست؛ پاسخی اقتصادی به بیثباتی شبکه برق و افزایش هزینههای انرژی فسیلی است.
با این حال، یک نکته کلیدی نباید نادیده گرفته شود: سرمایهگذاری در انرژی، خود نیازمند تولید پایدار، فروش مستمر و تأمین مالی سالم است. صنایع بزرگی مانند فولاد خوزستان نمیتوانند همزمان زیر فشار محدودیتهای برق و گاز تولیدشان کاهش یابد و انتظار رود که سرمایهگذاریهای سنگین در نیروگاه، انرژی خورشیدی یا زیرساختهای آب را بدون اختلال پیش ببرند. تداوم این مسیر، مستلزم آن است که متولیان برق و گاز نیز همزمان با این سرمایهگذاریها، فشارها و محدودیتها را بهصورت معنادار کاهش دهند و اجازه دهند تولید به سطحی برسد که بازپرداخت و تأمین مالی این پروژهها ممکن شود. در غیر این صورت، بار ناترازی از شبکه عمومی به ترازنامه شرکتها منتقل خواهد شد.

