خشکسالی دیگر یک تهدید دوردست نیست، بلکه واقعیتی است که هماکنون زندگی میلیونها ایرانی را تحت تأثیر قرار داده است. از کلانشهر تهران گرفته تا روستاهای دورافتاده، این بحران آبوهوایی نه تنها منابع آبی کشور را تهدید میکند، بلکه بنیانهای اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیت ملی را به چالش کشیده است.
تهران در محاصره خشکی
پایتخت کشور، که بیش از ۱۵ میلیون نفر در آن زندگی میکنند، با کمبود آب روبهروست. سطح آب سدهای تأمینکننده آب تهران به پایینترین حد خود در دهههای اخیر رسیده و این در حالی است که تقاضای آب همچنان رو به افزایش است. محدودیتهای آبی که تا چندی پیش تنها در تابستانهای گرم تجربه میشد، اکنون به پدیدهای دائمی تبدیل شده است. شهروندان تهرانی شاهد کاهش فشار آب، قطعیهای مکرر و کیفیت پایین آب آشامیدنی هستند. این وضعیت نه تنها کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار داده، بلکه فعالیتهای اقتصادی از صنایع گرفته تا خدمات شهری را نیز دستخوش تغییرات جدی کرده است.
ابعاد ملی بحران
خشکسالی در ایران فراتر از مرزهای تهران گسترده شده است. استانهایی چون خوزستان، اصفهان، کرمان و سیستانوبلوچستان با شدیدترین دوره خشکسالی در نیم قرن گذشته مواجه هستند. دریاچه ارومیه، تالابهای میانکاله و هورالعظیم، و رودخانههای زایندهرود و کارون همگی قربانیان این بحران آبوهوایی محسوب میشوند. کشاورزان که نخستین قربانیان این بحران هستند، مجبور به ترک زمینهای خود و مهاجرت به شهرها شدهاند. این مهاجرت اجباری نه تنها بافت اجتماعی روستاها را از هم پاشیده، بلکه فشار جمعیتی بر شهرهای بزرگ را نیز افزایش داده است.
ریشههای بحران
خشکسالی کنونی محصول ترکیبی از عوامل طبیعی و انسانی است. تغییرات اقلیمی جهانی و کاهش بارندگیها بخشی از این معادله را تشکیل میدهند، اما مدیریت نامناسب منابع آبی، حفر چاههای غیرمجاز، توسعه بیرویه کشاورزی در مناطق خشک و نیمهخشک، و عدم توجه به ظرفیتهای محیطی نقش کلیدی در تشدید این بحران داشتهاند. سیاستهای کشاورزی که بر تولید محصولات پرمصرف آب در مناطق خشک تأکید داشتند، ساخت سدهای متعدد بدون مطالعات جامع زیستمحیطی، و عدم اجرای برنامههای جامع صرفهجویی در مصرف آب، همگی در شکلگیری وضعیت کنونی مؤثر بودهاند.
راهکارهای اضطراری و بلندمدت
مواجهه با بحران خشکسالی نیازمند اقدامات فوری و برنامهریزی بلندمدت است. در کوتاهمدت، اجرای سیاستهای جدی صرفهجویی در مصرف آب، بازچرخانی آبهای خاکستری، و استفاده از تکنولوژیهای نوین آبیاری ضروری است. همچنین، اجرای طرحهای انتقال آب بینحوضهای با رعایت اصول زیستمحیطی میتواند تا حدودی فشار را کاهش دهد. در بلندمدت، تغییر الگوی کشت، توسعه کشاورزی مقاوم در برابر خشکی، سرمایهگذاری در تکنولوژیهای نمکزدایی و تصفیه آب، و ایجاد فرهنگ عمومی صرفهجویی در مصرف آب اولویتهای اصلی محسوب میشوند.
ضرورت همگرایی ملی
بحران خشکسالی فراتر از مسائل بخشی و منطقهای است و نیازمند همگرایی تمام نهادها و اقشار جامعه میباشد. دولت، بخش خصوصی، جامعه مدنی و شهروندان باید دست در دست هم برای مقابله با این چالش عظیم تلاش کنند.
سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، آموزش عمومی، اصلاح ساختار مصرف، و ایجاد سیستمهای هشدار زودهنگام از جمله اقداماتی است که باید با جدیت دنبال شوند. همچنین، همکاری منطقهای و بینالمللی برای مقابله با پیامدهای تغییرات اقلیمی میتواند فرصتهای جدیدی برای حل این بحران فراهم کند.
خشکسالی کنونی آزمونی بزرگ برای مدیریت بحران و برنامهریزی بلندمدت در کشور محسوب میشود. شکست در این آزمون نه تنها پیامدهای زیستمحیطی و اقتصادی جبرانناپذیری خواهد داشت، بلکه ثبات اجتماعی و امنیت ملی را نیز تهدید خواهد کرد. اما این بحران میتواند فرصتی برای بازنگری در سیاستها، تغییر الگوهای مصرف، و ایجاد مدل جدید توسعه پایدار باشد. آینده آبی ایران در گرو تصمیمات و اقداماتی است که امروز اتخاذ میشوند. زمان برای عمل رو به اتمام است، و هر روز تأخیر هزینه مقابله با این بحران را چندین برابر خواهد کرد.
           

