عکسهای قدیمی و تاریخی گنجینهای ارزشمند از اطلاعاتی هستند که ما را به گذشته پیوند میدهند. عکسها میتوانند زمینه را به تصویر بکشند و راویِ طیف وسیعی از آداب و رسوم فرهنگی، ساختمانها، شهرها و طبیعت باشند. سندی دیداری که لحظاتی از گذشته را ثبت کرده و جزئیاتی را انتقال میدهد که در قالب هیچ نوشتاری نمیگنجد.
چندی پیش، انتشار بخشی از مجموعۀ عکسهای تاریخیِ کاخ گلستان یا همان عکاسخانۀ دربار، گویی جامعۀ ایرانی را در مواجهۀ غریبی با نیاکان قاجاری خود قرار داد. احساسی عمیق از یک شکاف ژرف میان تصویرِ جامعه کنونی از فرهنگ مردمانِ گذشته با آنچه که به واقع وجود داشت. تمام آگاهیِ جامعه از دو قرن گذشته که تنها به تصاویری بیکیفیت از پادشاهِ هنردوست با سبیلهای تابخورده و زنان مورد علاقهاش در حرمسرا محدود میشد، به یکباره تا مرزهای گستردهتری از ابعاد فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی زندگی نسلهای گذشته پیش رفت و حافظۀ تاریخی جامعه کنونی را به چالش کشید. عکسهای منتشر شده، طیف وسیعی از مخاطبان را درگیرِ بازیابی اطلاعات فرهنگی و اجتماعی آن دوران نمود. طیفی گسترده از مردم عادی تا جامعه دانشگاهی که اکنون منابع تازهتری از اطلاعات را در دسترس خود میدیدند.
عکسها با موضوعات متفاوتی از پرترههای درباری، مقامات حکومتی، زنان حرمسرا، اردوگاههای ناصرالدینشاه و از همه مهمتر و نادیدهتر، تصاویری از زندگی مردم عادی و نوع پوشش آنها، زنان و مردان برهنه، مناظر و دورنمای شهرها، بناهای تاریخی و طبیعت است. عکسهایی که در متن خود دربرگیرندۀ بناهای تاریخی باشکوه، بناهای تاریخیِ در حال مرمت و حتی ویرانههای تاریخی هستند و تا جزئیات حفر خندقها بهوسیلۀ کارگران را به نمایش میگذارند. عکسهایی نمایانگرِ رشد و گسترش هنر و فرهنگ عکاسی که از محدوۀ برج و باروی دربار قاجار، که در آغاز تنها قلمروی هنر عکاسی محسوب میشد، فراتر رفته و گسترههای وسیعیتری از موضوعات عکاسی را دربرگرفته است. آنچه محققان و پژوهشگران از تاریخچه عکاسی در ایران نگاشتهاند، میگوید که آغاز عکاسی در ایران پنج سال پس از ابداع آن در فرانسه در سال ١٨٣٩ میلادی است. زمانیکه دوربین عکاسی به عنوان یک ابزار نوین شرقشناسی، در میانۀ قرن19 میلادی، به وسیلۀ ملکه ویکتوریای انگلیس و تزار نیکلای اول روس که بیشک هر دو بر سر ایران، منابع اقتصادی ایران و منافع سیاسیشان در منطقه در رقابت بودند، وارد ایران شد. دوربین عکاسیِ روسها، به عنوان پیشکشی به دربار محمدشاه قاجار، بیآنکه او خود بخواهد، اندکی زودتر از رقیب انگلیسیشان، یعنی در سال1842 میلادی به وسیلۀ دیپلماتی به نام نیکلای پاولوف به ایران رسید و برخی محققان بر این باورند که اولین عکس در ایران از ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه قاجار، برداشته شده است )به نقل از طهماسبپور، 1387 ، 17 و 21). بنابراین، ولیعهد محمدشاه قاجار که در آینده به ناصرالدين شاه ملقب شد، اینگونه با فن عکاسي آشنا و به آن سخت علاقهمند شد، بسیار عکاسي کرد و در نهایت به دستور او عکاسخانه دربار دايرگرديد. او علاوه بر عکاسی از خود و زنان حرمسرا به عکاسهای درباری دستور میداد از اردوکشیها، ابنیه متبرکه و تاریخی، زندانیان، نظامیان، رجال و موضوعات دیگر عکاسی کنند و اگر عکسهایی با دستور او برداشته نمیشد باید نسخهای از آن یا همان نسخه اصلی به او تقدیم میشد. به این ترتیب گنجینهای از تصاویر ارزشمند را برای نسلهای آینده در آلبومخانه خود در کاخ گلستان فراهم آورد و آرشیو کرد.
حال، انتشار بخشی از این تصاویر برای نسلی که امروز بیش از هر نسل دیگری در گذشته، بصری و رسانهای شده است، اهمیت زیادی دارد. امروز، دوربین به عنوان یک ابزار پرکاربرد هم برای استفادۀ عموم مردم و هم به عنوان یک ابزار تحقیق برای پژوهشهای مردمنگاری، جامعهشناسی، مطالعات تاریخ شفاهی، فضاهای شهری، مرمت ابنیه تاریخی و بسیاری زمینههای دیگر ضروری تلقی میشود. بنابراین، در عصر بازنمایی تصویری و گستردگی کاربرد دوربین، عکسها به مثابۀ بخشی مهم از مطالعات علمی، بسیار کارآمد خواهند بود. تصاویر منتشرشده از فضاهای شهری و بناهای تاریخی در دوران قاجار، اسناد ارزشمندی برای آگاهی از وضعیت اولیه این ابنیه در اقدامات مرمتی است و به متخصصان این رشته برای بازیابی اصالت معماری آنها کمک قابل توجهی خواهد کرد.
تا به همینجا، خوانش این تصاویر و تحلیل آنها، حافظه تاریخی ما را نسبت به پیشینیانِ قاجاریمان تا حد زیادی تغییر داده است. اهمیتِ عکاسی از ابنیه تاریخیِ باستانی چون تختجمشید درکنارِ اهمیت عکاسی از بناهای دوران صفویه در اصفهان و عجیبتر از آن، عکاسی از ویرانههای تاریخی، نگرشی متفاوت ازآنچه پیشتر نسبت به فرهنگ نیاکامان داشتیم، ایجاد کرد. در روزگاری که نسل ما با بیشمار بناهای تاریخیِ نیمهویرانه در شهرها، میانۀ جادهها و دیگر نقاط کشور مواجهه است، بیآنکه چشمش را برای ثبت تصویری و یا اندیشهاش را برای حفظ میراثی به کار گیرد، تصاویری از مردمانی منتشر میشود که یک قرن و اندی پیش در مقابل این ابنیه میایستند و نه تنها آنها را یک سوژه عکاسی ارزشمند تلقی میکنند بلکه به شیوۀ مستندنگاری نیز آگاهند و با پینوشتی از زمان ثبت تصویر، نام اثر و مکان استقرار آن، گامی مهم برای حفاظت از آنها برمیدارند. چنین نگرشی نسبت به میراث معماری در میان مردمانی که آنها را متعلق به عصر عقبماندگی ایران میپنداشتیم جای تأمل بسیار دارد و روشن است که خوانش این تصاویر در دیگر زمینههای تخصصی نیز رویکردهای علمی را دستخوش تغییر خواهد کرد. انتشار این تصاویر چه آگاهانه و با برنامهریزی و چه مخفیانه و بیاجازه، ضرورت در دسترس بودن تمامی اسناد تصویری موجود را برای پیشبرد مطالعات علمی در همه زمینههای تخصصی مورد نیاز، بیش از پیش اثبات نمود. بنابراین، آرشیو تصویری کاخ گلستان با بیش از هزاران قطعه عکس نادیده میتواند به عنوان یک منبع علمی دست اول و قابل استناد برای پژوهشهای جامعه دانشگاهی و محققان محسوب شود و دستِکم، مطالعات آینده را از گزند اشتباهات علمی و تاریخی مصون نگه دارد.