بهار ۱۴۰۴ با همه بیمها و امیدهایش در مسیر گذار است. شهر بسیار شلوغ و ساکنانش سردرگم شدهاند. روزهایی که تلاطمهای اقتصادی، مسیر و امید و آرزوهای فردفرد مردم را به هر سو میکوباند. در این هیاهو، تماشاخانه ایرانشهر میزبان نمایشی با لحنی نو و به غایت خلاقانه است. شهره سلطانی برای کارگردانی و اجرای نمایشنامه آشپزخانه و متعلقات اثر انیس ژاو و ژان پیر بکری (۱۹۹۱) همت گمارده است.
انتخاب شهره سلطانی برای به نمایش درآوردن این اثر مهم از چند منظر مورد توجه این نوشتار قرار میگیرد. از حیث جامعهشناسی و فرهنگ، میتوان نقاط قابلملاحظهای را با تطبیق به فرهنگ معاصر ایران پیدا کرد. یکی از این موارد، جایگاه رسانهای مانند تلویزیون و چرایی اهمیت سرمایهداران در صنعت رسانه و سرمایهداری است که از گذشته تا کنون همچنان به قوت خود باقی مانده. از منظر دیگر، هنجار و ناهنجاریهایی که گریبانگیر «خانواده» میشود، در حقیقت محتوای این اثر به تحلیل جامعهای بزرگتر که درگیر مُدهای اجتماعی و روابط متعارف و غیرمتعارف افراد با یکدیگر است، میپردازد. امروزه این تضاد و تناقض را میتوان بین رسانههای داخلی و خارجی و تأثیر عمیق آنها از حیث روانشناسی بررسی کرد.
پرسپکتیو دیگری که بستر تازهای برای مخاطب ایرانی میگشاید، کنش و برهمکنش زوجهایی هستند که در موقعیتهای غیرقابل پیشبینی و بالعکس، در مقابل هم قرار میگیرند. در این زمان، مفاهیمی مانند خشم، حسرت، انکار و میل به یک همآوایی مطرح میشوند. تمامیت یکپارچه کمنظیر اجرا، از طراحی صحنه گرفته تا ایفای نقش یکایک آنها بر روی صحنه، بازنگری مرحله و تجربه زیسته هر فرد شده است که توفیق همزادپنداری را برای مخاطب، یا به عبارتی تماشاگر، با طنز و طعنه به هم میچسباند.
در این گونه از اجراها که رفتار هر یک از بازیکنان، معنی تازهای برای پرفورمنس میگشاید، جایی برای خیالپردازی نمیماند جز اینکه هر کلمه و هر حسی که ایجاد میشود، همانا رویارویی با واقعیت پنهانی است. البته که تفاوت اجرای زنده در تئاتر و صنعت سینما، چالش و تعامل بکرتری را میگشاید. «مکانمحور» بودن این نمایش و تناسب و میزانسن موشکافانه، توفیق تازهای برای کشش در ذهن مخاطب و پیوند با امیال و ناگفتهها ایجاد میکند. از طرفی، واکنشهای ارادی و غیرارادی که بر اساس نمایشنامه در هر پرده بین تماشاگر و بازیگرها رخ میدهد، مرحلهای از خودشناسی را در اختیار همگان قرار میدهد.
ترفندها و روش بازی بر صحنه این نمایش، از ما میخواهد که همراه شویم و در عین حال، به ما میفهماند که در تشخیص هویت یکایک افراد نمیتوان به راحتی موفق بود و نمیتوان آنها را تصاحب کرد حتی اگر همدل و همزبان باشیم. هرچند کلیت ماجرا منجر به این امر میشود که همداستان میشویم بدون ساختن فرضیه و صادر کردن حکم.
به گفته اسکار وایلد، “هنر جایی است که در آن، چیزی حقیقت پیدا میکند و همینطور، درست عکس آن چیز.“ بدین ترتیب، هنر این نمایش به ما نشان میدهد که برخی از واکنشهای احساسی، هرچند از سر دروغ به خویشتن، از زندگی روزمره مقرون به صرفهتر است. هر یک از تیپها به مثابه راوی یا دانای کل هستند و در عین حال، خیلی هم اطمینانی به هر یک نیست. در عین اینکه راوی نیستند، اما گویا هر یک میدانند چگونه بازی پرپیچوخمی را با بیننده بازی کنند. دو تا از شخصیتهای مورد بحث در صحنه حضور نمییابند، ولی نشانههای زیرکانهای توسط افراد بر جای میگذارند و همین فقدان، حاکی از این میشود که روایت و برداشت هر کدام از پرسوناژها متناسب با نیازمندی و تروماهای شخصیشان متغیر است.
بدین ترتیب، رفتارها آمیخته به تعصب، رنجش، پرخاشگری و در مواردی مصلحتاندیشی میشود. تکتک افراد مانند قهرمان میشوند که میدان کارزار آنها، آشپزخانهای است که هم میپزند و هم تهوع گذشته را بالا میآورند.
برخورد حساس طراح صحنه با نوع انتخاب ترکیببندی و رنگهای سبز مایل به خاکستری، تضادهای رنگی در مقیاس اندک، باعث ایجاد وزن و آهنگی در نظر بیننده میشود، به موازات نورپردازی که این امکان را برای روایتهای عاشقانه و سودجویانه دامن میزند. حسآمیزی اشیا در هر پرده با اَکت بازیگران و تغییر نور و رنگهای نمادین برای پوشش افراد در صحنه، مجالی برای نزدیک شدن و تعامل مخاطب فراهم میکند.
تمام این بحث نیاز به دیدن نمایش دارد. نوازنده گیتار و خوانندهای که زنده یک ترانه فرانسوی را با لهجه شیرین فرانسه تا آخرین لحظات اتمام، شروع و زمزمه میکنند؛ آنقدر قابلتأمل است که باید گفت نوشتههای ادبی و نمایشنامهها و حتی نقاشیها مشخصاً پرتابل هستند؛ به این معنی که میتوان آنها را از جایی به جای دیگر انتقال داد و معنا و ادراک تازهای ساخت. دقیقاً مانند پخش شدن یک قطعه موسیقی یا فیلم یا عکس در صفحه تلویزیون یا اینستاگرام که مرز جغرافیا را درهم شکسته است.
این قبیل از اجراهای درخشان، به صورت گزارهای درباره دنیای واقعی مطرح میشوند که نقاط مشترکی با جامعه فعلی ایران، از جمله کلانشهری مانند تهران را در بر میگیرد.
خوشبختانه نمایش «آشپزخانه و متعلقات» با استقبال مخاطبان و هنرمندان، اجراهای خود را در تماشاخانه ایرانشهر، سالن استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی آغاز کرده است.
اطلاعات نمایش
- نویسنده: انیس ژاو، مترجم: نگار یونسزاده، کارگردان: شهره سلطانی، تهیهکننده: شهره سلطانی، بازیگران (به ترتیب ورود به صحنه): بهروز پناهنده، مهرداد ضیایی، کمند امیرسلیمانی، شهره سلطانی، شهروز دلافکار
- گروه طراحان:
- طراح صحنه: شیوا حسینی، ساخت دکور: حمیدرضا جهانگیری، طراح لباس: سوسن سلطانی، دستیار لباس: راتا سلطانی، پرنیا یاراحمدی، طراح نور: مقداد صفری، طراح گریم: جلال امیری مرند، طراح تبلیغات و گرافیست: علی زندیه
- گروه موسیقی:
- خواننده: بهت توجه، نوازنده: محسن فرد
- گروه تبلیغات:
- تصویربردار و تدوینگر: مصطفی فراهانی، مشاوره رسانهای: علی کیهانی، عکاس: رضا جاویدی، عکاس پشت صحنه: معصومه اکرامی
- گروه اجرایی:
- مدیر تولید: علی اکباتانی، مجری طرح: نیل موتی، دستیار کارگردان و برنامهریز: کهرام تاراج، گروه کارگردانی: اشکان میرچی، امیرمحمد بحیرایی، منشی صحنه: زهرا رشنین، مدیر صحنه: محمدعلی حسینی، دستیاران صحنه: آرمین حیدری، آرین عزیزاللهی
فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۰
تماشاخانه ایرانشهر، سالن استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی