هدف پرس: تکنولوژی همواره هالهای از تهدید به همراه دارد؛ از دنیای علمیتخیلی و ظهور رباتها و هوش مصنوعی گرفته تا دقت بیرحمانهای که سردی خاصی در خود دارد. اما لوسیا کوخ، با سالها تجربه در حوزهی هنر، شیوهای متفاوت برای مواجهه با این حقیقت برگزیده است. آثار او نهتنها بازتابی از این گرایشات است، بلکه به شکلی تأملبرانگیز و سرشار از احساس، آنها را کند کرده و به شیوهای دیگر بازآفرینی میکند. حالا که در آستانهی ورود به دنیای رایانش کوانتومی قرار داریم، تلاشهای او شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد، اما این نابرابری با تکیه بر نوعی حسآمیزی (سینستزیا) جبران میشود. او با قرار دادن عناصر معمولی در مرکز توجه از بستهبندیهای کالاهای مصرفی گرفته تا اشیای روزمرهی آزمایشگاهی به آثارش نوعی لطافت و سبکی میبخشد.
آثار کوخ همواره بازی با توهمات بصری و فضاهای معماری را در خود دارند. او با استفاده از تصاویر چاپشده از جعبهها و بستهبندیهای روزمره، دنیایی جدید خلق میکند که در عین سادگی، پیچیده و چندلایه است. برای مثال، اثری مانند “آلنتجانو” توهم یک کلبهی مدرن را ایجاد میکند، درحالیکه تنها تصویری از درون یک جعبه است که روی سطحی وسیع چاپ شده است. این نوع برخورد با فضا و ماده، یادآور مینیمالیسمی است که در آثار هنرمندانی چون رابرت ایروین و دونالد جاد دیده میشود.
در مجموعهای دیگر، او تصاویری از جعبههای مقوایی را با بریدگیهایی که شبیه پنجرههای معماری هستند، به کار میگیرد. در این آثار، بازی نور و سایه اهمیت پیدا میکند و تداعیکنندهی فضاهای معنوی از معابد باستانی گرفته تا معماری مدرن است. این نگاه به عناصر روزمره و تبدیل آنها به تجربههای فضایی، یکی از ویژگیهای منحصربهفرد کارهای کوخ است.
در میان آثار او، برخی با استفاده از شیشه، نور و رنگ، به تجربهای انتزاعیتر تبدیل میشوند. برای مثال، اثری با عنوان “چشمهای نافذ” از دو مخروط شیشهای تشکیل شده که با تغییر زاویهی نور، سایههایی جادویی ایجاد میکند. این اثر در مرز میان ارگانیک و مکانیکی قرار دارد و تماشاگر را به تأمل دربارهی ادراک و واقعیت دعوت میکند.
یکی از رویکردهای برجستهی کوخ، ارتباط میان اشیای صنعتی و مفاهیم انسانی است. اثری مانند “همسر (وفادار)”، که از پنلهای اکریلیک رنگی ساخته شده، هیچ ارجاع مستقیمی به انسان ندارد، اما عنوان آن مخاطب را به تفکر دربارهی روابط و هویت سوق میدهد. در اثری دیگر، “آمریکای جنوبی”، او یک ظرف شیشهای آزمایشگاهی را با نورپردازی خاص به نمایش میگذارد، که روی سطح آن دو واژهی “عشقبازی” و “طلاق” حک شدهاند و در سایهای مبهم انعکاس مییابند. این اثر پیوندی میان زبان، روانشناسی و جنسیت برقرار میکند.
کوخ از دل جنبش نئوکانکریت برزیل برخاسته است، اما در مسیر خود، با تمرکز بر فضا، نور و توهمات بصری، رویکردی منحصربهفرد یافته است. او با ترکیب عناصر روزمره و ایجاد تجربههای جدید، مرز میان دنیای دیجیتال و واقعیت را محو میکند. آثار او نشان میدهند که چگونه میتوان با سادهترین ابزارها، پیچیدهترین پرسشها را مطرح کرد و این همان جادوی هنر معاصر است.
منبع: Whitehotmagazine

