اساطیر از دیرباز نقش مهمی در جوامع بشری ایفا کردهاند. در گذشته، اساطیر به عنوان داستانهایی ابداعی و تخیلی تلقی میشدند، اما امروزه محققان آنها را بازتابی از باورها و ارزشهای جوامع باستانی میدانند. اساطیر در واقع نوعی تاریخ مقدس هستند که به توضیح آفرینش جهان، منشأ انسان و پدیدههای طبیعی میپردازند.
محققان در این ۱۰۰ سال اخیر دیدگاه متفاوتی نسبت به اسطوره پیدا کردند. برعکس گذشته که اسطوره به معنای قصهای ابداعی و تخیلی به کار میرفت، امروزه محققان اسطوره را همانطور پذیرفتهاند که در جوامع باستانی پذیرفته و درک میشد. در آن جوامع اسطوره یعنی داستان واقعی و داستانی که گرانترین مایملک است، زیرا مقدس، سرمشقی نمونه و معنیدار است. واژه اسطوره امروز هم به معنای خیال و پندار و هم به معنای سنت، روایت مقدس، کشف و شهود است. درک ساختار و کارکرد اسطوره در جوامع استنباطی هم باعث درک تاریخ اندیشه بشر و هم ایجاد پیوندهایی با امروز میشود. اساطیر یک نوع تاریخ مقدس را حکایت میکنند و واقعیتی را بازگو میکنند که در زمان ازلی یا زمان اساطیری رخداده است. آنها توضیح میدهند که چگونه بهواسطه اعمال موجودات فراواقعی، واقعیتی به وجود آمده که میتواند کل واقعیت یا فقط بخشی از آن باشد. پس اساطیر همیشه روایتی از یک آفرینش هستند و مسئله اصلی این است که اساطیر چیزی را تعریف میکنند که واقعاً رخداده است و با نقشآفرینی موجودات اساطیری آن را مقدس میکنند.
همین دخالتهای ناگهانی امر مقدس است که جهان را ایجاد میکند و آن را بهصورت کنونیاش در میآورد؛ بنابراین اساطیر داستانی مقدس اما واقعی هستند. نقشآفرینان در افسانهها سحرآمیز و قهرمانان جادویی بوده و نقشآفرینان اساطیر فوقطبیعی هستند. ویژگی مشترکشان این است که هیچکدامشان به زندگی روزمره تعلق ندارد. اساطیر هم ماجراهای پیدایش جهان، انسان و گیاهان را تعریف میکنند و هم وقایع ازلی آغازین که در جهان اساطیری رخ میدهد. این تفکر در اساطیر حاکم است که اگر انسان و جهان وجود دارد به دلیل وجود قدرتهای فوقطبیعی است که دست به آفرینش زدند.
همانطور که انسان در دنیای امروز خودش را برگرفته از تاریخ میداند انسان ابتدایی نیز خود را محصول و نتیجه تعدادی از وقایع اسطورهای به شمار میآورد. وقایع در اعصار اساطیری رخ میدهد، بنابراین تاریخ یا زمان مقدس ایجاد میشود و توسط موجودات فرابشری اتفاق میافتد. انسان بومی جوامع ابتدایی هم موظف به شناخت تاریخ اساطیری است و هم بخش عمدهای از آن را باید بازسازی یا بازنمایی کند. این تفاوتش با انسان امروزی است؛ غیرقابلتکرار یا برگشتناپذیری وقایع. برای انسان بدوی برعکس آن صدق میکند و دانستن اساطیر امری بدیهی و ضروری بوده است. آگاهی از اساطیر مانند آموختن راز منشأ اصلی اشیا و کائنات است. انگار که کمک میکند اگر ناپدید شود چگونه دوباره میتواند آن را پدیدار کند. داستانهای اساطیری سری و مخفیانه و با نیروی جادویی همراه هستند.
شناخت هر فرهنگی مستلزم آشنایی با مبانی آن است و اساطیر اولیه را میتوان ریشهایترین سوابق تمدنها تلقی کرد. مانند اساطیر یونان برای اروپاییان که بهمنظور احیا و توسعه استعدادهایشان آنها را موردمطالعه قرار دادند. شخصیتهای اساطیری در زمان حال حاضر شده و با زمان معاصر پیوند میخورند. برای همین از اصطلاح زمان فرایند، نیرومند و ازلی استفاده میشوند. اساطیر هر فرهنگی ارزشهای رفتاری آن فرهنگ را آموزش میدهند و به کشف اموری در ورای تجربه هدایت میکنند و همه اساطیر نشاندهنده احساس ترس انسانهای اولیه در برابر عالم یزدان هستند. برای مطالعه اسطوره بهتر است از اساطیر ادیان بزرگ مثل هند و یونان و مصر آغاز نکنیم، زیرا در طول زمان تغییراتی در آنها ایجاد شده که اگرچه آنها را تبدیل به یک اثر ادبی نکرده است؛ اما تحتتأثیر فرهنگها و شرایط مختلف تغییر شکل یافتهاند. برای درک و شناخت اسطوره مناسبتر است که از جوامع ابتدایی و سنتی آغاز کنیم که انعکاسدهنده نوعی وضعیت آغازین و ازلی بوده که در برخی از جوامع نیز هنوز زنده است. یونگ میگوید پشت هر کوشش عقلانی یا نظام فلسفی یک اسطوره مخفی شده خواه تاریخی و خواه خیالپردازانه. هرگز نمیتوان فرهنگها و تمدنها را از اساطیرش جدا کرد؛ چون همریشههای آن فرهنگ در آنهاست و هم در ضمیر ناخودآگاه هر انسانی وجود دارد و در زمان مناسب عینیت پیدا میکند؛ بنابراین اسطوره قصهای بیهوده و بیمعنی نیست؛ بلکه نیرویی فعال و تأثیرگذار است؛ توضیح و استدلالی اندیشمندانه یا تصویرپردازی هنرمندانه نیست؛ بلکه منشور یا نظامنامهای عملگرایانه از ایمان ابتدایی و خرد معنوی است. این داستانها از نظر بومیان بیانیه یا گزارشی از واقعیتی مناسبتر، بهتر، برجستهتر درونی یا فطری و بسیار کهن است که سرنوشتها و فعالیتها و عملکردهای نوع بشر از طریق آن تعیین میشود.