• برابر با : 11 - رجب - 1447
  • برابر با : Tuesday - 30 December - 2025
کل اخبار 5613اخبار امروز : 1
0
ادامه گفت وگو با احمد دین محمدپور؛

تاریخچه‌ای از معدن دهبید، درس‌هایی پر از عبرت که باید خواند /  بخش پایانی

  • کد خبر : 13034
  • 30 دسامبر 2025 - 11:39
تاریخچه‌ای از معدن دهبید، درس‌هایی پر از عبرت که باید خواند /  بخش پایانی
هدف پرس: بخش سوم و پایانی گفت وگو با مهندس احمد دین محمدپور مدیرعامل اسبق شرکت بهره بردار معدن سنگ دهبید درباره شایعات و حواشی سال های اخیر در پی می آید:

آقای مهندس بهرامن در مصاحبه خود می فرمایند که معدن دهبید در اواخر دهه 1390 با اصرار خود بهره بردار یعنی شرکت شما به دولت برگشت ولی دلیل آن را توضیح نمی دهند. موضوع چه بود؟

بله با اصرار شرکت ما به دولت برگشت. آقای مهندس بهرامن که عضو شورای معادن کشور بودند در همان دوران به خود من فرمودند که شورای عالی معادن متمایل است که شما معدن را  نگهدارید و یا حداقل 20 تا 30 درصد از سهام آن را برای موسسه توانبخشی نگه دارید و من هم این پیام را منتقل کردم ولی مورد موافقت قرار نگرفت. دلایل برگشت معدن توضیح زیادی را اقتضا می کند. من تحلیل شخصی خودم را برای شما عرض می کنم. ببینید یکی از دلایل آن شاید به ناآرامی های محلی برگردد. با افزایش تعداد کارخانجات محلی که بعد از رونق معدن شکل گرفته بود ما مرتبا مواجه با ناآرامی های آنان در هر موضوعی بودیم. هر بار برای تعیین قیمت فروش داخلی مان که قیمت بسیار پایینی داشت به جای آنکه در فضای مذاکره تجاری به نتیجه برسیم با ناآرامی و حتی گاهی بستن جاده معدن و امثال آن مواجه می شدیم و یک موضوع تجاری سریعا تبدیل به یک موضوع امنیتی می شد و به جای جلسه تجاری برای تعیین قیمت فروش سنگ به سنگبری ها باید به جلسه شورای تامین می رفتیم و قیمت را در محیط امنیتی تعیین می کردیم و نظایر آن که کار کردن را واقعا سخت می کرد و حوادثی واقع می شد که ما مرتبا برای شکایت از این و آن باید به دادگاه می رفتیم. از طرفی ما به جای آنکه از سوی دولت حمایت شویم متاسفانه شاهد بودیم که از سوی عده ای که سیاسی بودند این وعده به بعضی از مردم منطقه داده شده بود که حالا که معدن به جای خوبی رسیده است این حق مردم است که معدن برای آنان باشد. البته پیش از آن گروه سنگ زاگرس به دستور رئیس فقید هیات امناء ، نیمی از معدن را که قبلا عرض کردم به نام محدوده انگورک نامیده می شد جدا کرده و به یک شرکت تعاونی محلی واگذار کرده بود لکن این بار بقیه آن را هم می خواستند تا اینکه رئیس جمهور دولت دهم، آقای احمدی نژاد در یک سفر به منطقه در صحبتهای خود این حرفها را تایید کردند و حتی ظاهرا قریب به این مضمون گفته بودند که ما معدن های هر منطقه را به مردم همان منطقه واگذار خواهیم کرد. خب این حرف ایشان تحریک آمیز بود و از نظر من بذری شد برای یک فتنه جدید و معیوب کردن چرخه کار اقتصادی معدن. این حرف در واقع نقض قانون معادن بود. این حرف پایان بخش هر نوع تمایل به سرمایه گذاری در بخش معدن بود و با واکنش تند اهالی بخش معدن هم مواجه شد. به دستور آقای احمدی نژاد مصوبه ای را هم در کارگروه دولت گذراندند که پروانه معدن برخلاف قانون معادن، برای ما و ظاهرا برخی معادن دیگر تمدید نشود و حتی حاضر شدند معدن مدتها تعطیل شود. این تعطیلی منتهی به بیکاری مستقیم 800 کارگر و همینطور کارگران کارخانجات سنگبری شد. تعهدات تامین سنگ برای پروژه های ساختمانی که در حال ساخت در بازارهای صادراتی بودند و سنگ ما را در بخشی از ساختمان های بزرگ استفاده کرده بودند و برای تکمیل ساختمان منتظر بقیه سنگ بودند و شرکتهای خریدار ما که به این ساختمانها سنگ فروخته بودند نمی توانستند به تعهدشان برای تامین سنگ مورد نیاز باقیمانده پروژه عمل کنند چون ما سنگی برای فروش نداشتیم. این مشکلات بسیار ایجاد کرد و لطمه بسیار سنگینی به اعتبار محصولات ایرانی در بازار صادراتی زد و بسیاری از شرکتها و پروژه های ساختمانی دیگر سنگ ایرانی نخریدند. شاید کسی تا این اندازه به رقبایی که از ترکیه در آن بازار فعالیت داشتند و آرزوی زمین زدن رقیب ایرانی شان را داشتند خدمت نکرده بود. ما همه این حرفها را زدیم اما گوش شنوایی در دولت وقت نیافتیم. این مصوبه اگر چه بعدا در دیوان عدالت اداری به دلیل مغایرت با قانون ابطال شد ولی آثار اجتماعی بسیاری داشت. حملات پالیزدار هم بنظرم در دوران همین دولت در همسویی با همین نیات واقع شد و خلاصه از چپ و راست دنبال دردسر درست کردن بودند. اینکه من عرض کردم که موضوع پالیزدار از نظر تحلیل شخصی من چه خودش خواسته باشد چه آنطور که خودش بعدها گفت تحریکش کرده باشند بیشتر با انگیزه های سیاسی صورت گرفت و شاید به مواضع آقای امامی با رئیس جمهور وقت برمی گشت شاید الان برایتان بهتر روشن شده باشد. البته تصریح کنم که هیچگاه از آقای امامی دراین موارد چیزی نشنیدیم چون ایشان خیلی بردباری داشتند و ترجیح می دادند سکوت کنند. اما این تحلیل شخصی من و بعضی همکاران من بود. به نظر من شاید اگر این معدن متعلق به یک بخش خصوصی مانده بود و در دست کسی بود که سود آن را در جیب خود می گذاشت مثل خیلی از معادن دیگر حتی در همان منطقه کسی جرات این کارها را نمی کرد و سربه سر آن نمی گذاشت کما اینکه در همان منطقه هم معادن دیگری بودند و هستند که کسی متعرض آنها نشد. مثلا معدن سنگ شایان متعلق به مرحوم آقای شفیعی بود و اهمیت آن از دهبید کمتر نبود ولی کسی متعرض آن نشد و نباید هم می شد ولی تعلق معدن دهبید به یک موسسه عام المنفعه که در راس آن یک روحانی دارای سابقه ای روشن و عقاید و مواضع سیاسی مستقل خودش قرار داشت به رغم آنکه سود معدن تماما صرف اداره و توسعه فعالیت موسسه توانبخشی برای خدمت به کودکان این کشور می شد ولی این فرصت را می داد که با سمپاشی و شایعه سازی و امنیتی سازی کار خود را جلو ببرند. در آن زمان خیلی از معدنکاران و کارآفرینان با ما همدردی می کردند و دلسوزان کشور حتی نگران امنیت معادن دیگر بودند. جلسات خصوصی و عمومی زیادی در حمایت ما تشکیل دادند و برخی از آنها منعکس هم شد مثلا یک جلسه انجمن سنگ که اوایل سال 92 تشکیل شده بود من هم صحبت کردم و بعضی سایتها آن موقع منعکس کردند که نمی دانم هنوز روی اینترنت هست یا خیر. دیگران هم خیلی صحبت کردند یا نوشتند. به هر حال شاید آقای امامی از همان موقع مترصد برگشت معدن به دولت در مقطع تمدید بعدی پروانه بودند ولی نهایتا بعد از چند سال ادامه بهره برداری با این وضع و با دلسردی و افت و خیزهایی که در کار بود آقای امامی نامه ای را به گروه سنگ زاگرس نوشتند و دستور دادند که پروانه معدن را به دولت برگردانیم و رونوشت نامه را به حضرت آیه الله دژکام ، امام جمعه محترم شیراز دادند که من برایشان بردم و ایشان هم در یک جلسه ای که ویدیوی آن موجود است و خود من هم در جلسه حضور داشتم ، همه مقامات استان را دعوت کردند و نامه آیه الله امامی کاشانی را قرائت کردند و همه مطلع شدند.  تقدیرهای زیادی از سوی مقامات محلی از آقای امامی بعمل آمد و البته عده ای هم موافق این امر نبودند و می گفتند که منافع ملی اقتضا دارد که این معدن که موفق عمل کرده است در دست بهره بردار موفق قبلی باقی بماند و مدیریت بازار که به خوبی انجام شده بود آسیب نبیند ولی به هر حال تصمیم ریاست هیات امنای موسسه جدی بود و انجام شد و معدن به دولت واگذار شد و پولی هم از دولت گرفته نشد و دولت هم به شرکت تعاونی محلی واگذار کرد. البته ما برایشان آرزوی موفقیت داریم. به هر حال این معدن مثل یک فرزند برای ما بود که از تولد بزرگش کرده بودیم و آرزو داریم بهره بردار کنونی هم همیشه با مدیریت صحیح در تولید و بازاریابی موفق باشد.

آقای مهندس بهرامن در پاسخ به این سوال که چرا در فضای مجازی هنوز این معدن را منتسب به توانبخشی می دانند و از به ارث رسیدن آن چیزهایی گفته اند پاسخ می دهند که این یک جور اطلاع رسانی بد است که دلیل آن را نمی دانند. شما آیا دلیل آن را می دانید؟

بله البته همه این خبرهایی که منتشر شد کار تنها همان یک نفر خبرنگار خارج نشین بود که قبلا اسمش را هم عرض کردم. وسعت انتشار مطالب آن خبرنگار به دلیل پول زیادی است که کلاهبرداران در اختیار او قرار دادند. چیزی که برای من جالب است این است که یکبار که سوابق این خبرنگار را در اینترنت جستجو کردم دیدم او هم از حامیان دولت نهم و دهم بوده و حتی در آن سالها سمت دولتی هم داشته که بعدها به خارج رفته است. گویی ریشه او و پالیزدار و مقامات دولتی که آن تحریکات را انجام دادند انگار همه به یک جا برمی گردد. اما این بار ظاهرا برای این کار پول گرفته بود و شاید هم فریب خورده بود من نمی دانم ولی در هر دو صورت کلاهبرداران با خرج کردن پولها و استفاده از اکانتهای فیک و غیره سعی کردند حرفهای او را خوب منتشر کنند و داستان دروغشان را پخش کنند وگرنه همه از واگذاری معدن دهبید به تعاونی محلی مطلع هستند و با هر عقیده و فکری که باشند، دروغ بودن این حرفها برایشان مثل روز روشن است و ایشان احتمالا بی خبر از حقیقت حواسش نبوده است که لااقل دروغی بگوید که اینقدر تابلو نباشد. حقیقت آن چیزی است که اتفاق افتاده است چه همانی باشد که با گمان و سلیقه ما بخواند و چه نخواند ولی خیلی از ما یک نقطه ضعفی داریم که دوست داریم چیزهایی را که با عقیده ما جور است باور کنیم و چیزهایی که جور نیست رد کنیم. امثال این خبرنگار تلاش دارند که از این نقطه ضعف استفاده کنند. مثلا بیش از آنکه راجع به توسعه توانبخشی و ایجاد اشتغال و موفقیت در صادرات که همگی مایه افتخار برای کشورند صحبت کند، وجود یک روحانی در این تشکیلات را برجسته کند یا موقوفه توانبخشی را که یک موقوفه در حوزه سلامت و توانبخشی است بعنوان  یک موقوفه دینی و آن هم بزرگترین موقوفه دینی کشور معرفی کند که حساسیت آدمهایی را که با دین و موقوفه مشکل دارند در باور حرفهایش برانگیزد در حالی که هر عقیده ای که داشته باشید واقعیت یک چیز است و با هزینه کردن پول برای انتشار خبرهای دروغ ، حقیقت عوض نمی شود. اینها غافلند که هرچه بیشتر از این دروغها منتشر کنند نه تنها سودی برای آن کلاهبردار سفارش دهنده ندارد بلکه فقط خودشان را رسواتر می کنند. ای کاش این خبرنگار راه خود را از کلاهبرداران جدا کند و برای آخرت و اگر عقیده ندارد لااقل برای شرافت خودش هم که شده خطاهای خود را جبران کند و حداقل دیگر آلت دست کلاهبرداران نشود. 

چرا کلاهبرداران از میان مدیران شما بیش از همه آقای دکتر اشتیاق را که نام بردید هدف قرار دادند؟

خب عرض کردم به دلیل آنکه اولا ایشان اولین نفر بود که متوجه غیرعادی بودن برخی امور در عملکرد مدیران شرکت آهنگری در قراردادهایش با شرکت تدبیر فردای نیک شد. شرکت تدبیر فردای نیک کارش این است که سرمایه های جذب شده از سرمایه گذاران را در صنعت و تولید و سهام سرمایه گذاری می کند و قرار بود سرمایه اندوخته مجموعه توانبخشی را هم بعد از اینکه معدن را واگذار کرده بودیم برای تامین هزینه های جاری و توسعه آتی موسسه، در صنعت و تولید سرمایه گذاری کنند .  آقای دکتر اشتیاق اولین نفری بود که جعلی بودن چند تا از اسناد کلاهبرداران را کشف کرد و ایشان بود که خواستار تحقیق بیشتر از گمرک و بانکها و بقیه جاها شد که تحقیقات بیشتر گمان ایشان را تایید کرد و معلوم شد همه آنها هم جعلی هستند و کلاهبرداران رسوا شدند و فرار کردند و به تغییر دو نفر از مدیران شرکت تدبیر فردای نیک هم منتهی شد. به قول امروزی ها ایشان اولین نفر بود که سوت زنی کرد. بعد هم ایشان حقوقدانی بودند که در  ابتدای کار، شکایت از کلاهبرداران و شبکه شان را هدایت کردند هرچند با ورود سایر حقوقدانان، تیم نظارت موقوفه ، و نمایندگان سایر صاحبان سرمایه ها و شاکیان، بار از روی دوش ایشان برداشته شد و ایشان هم الآن فقط یک عضو از این گروه هستند.  ولی کلاهبرداران با تهدید مستمر ایشان به قتل خودش و فرزندانش و با تهدید به آبروریزی فکر می کردند که ایشان عقب می نشیند و آنها هم با خیال راحت کارشان را می کنند و فرار می کنند ولی نقشه شان به هم خورد چون مجموعه محکم جلوی ایشان ایستاد. کلاهبرداران و آن آقای به اصطلاح خبرنگار به آقای دکتر اشتیاق ظلم کردند و مدیون ایشان هستند ولی با صلابت ایشان مواجه شدند. آقای دکتر اشتیاق از ابتدای دهه 1380 یعنی حدود ده سال بعد از من وارد همکاری با مجموعه توانبخشی و زیرمجموعه آن شدند و ورودشان هم اول به جهت کمک به یکی دو مسئله حقوقی موسسه توانبخشی و شرکتها شروع شد و بعد که آن یکی دو مسئله را خوب حل کردند مرحوم آقای امامی از ایشان خواستند که در تشکیلات باز هم بمانند و کمک کنند و از آن به بعد ایشان گاهی مشاوره می دادند و گاهی نقش مدیریتی داشتند که اغلب غیرموظف و گاهی هم بطور مقطعی موظف بود و گاهی هم فقط برای کمک به مجموعه هر وقت لازم داشتیم فقط اسمشان بود و خیلی حضور مستقیم نداشتند چون ایشان یک دانشگاهی و پژوهشگر حقوق بودند و علاقه شان بیشتر به آن کارها بود و هنوز هم هست. در یک دوره هم ایشان به دلیل ادامه تحصیلات فوق دکتری در خارج اصلا ایران نبودند و وقتی هم برگشتند سمتی در مجموعه نداشتند و شاید گاهی مشاوره می دادند تا اینکه در آخر سال 1402 با فوت مرحوم آقای امامی کاشانی بنا به آنچه ایشان از چند سال قبل اسم آقای اشتیاق را در وقفنامه بعنوان جانشین خودشان در هیات تولیت نصب کرده بودند عهده دار این سمت شدند و ایشان هم به یک سال نرسید که این کلاهبرداری را کشف کردند. از طرف دیگر، برخلاف ادعای آن خبرنگار ،  آقای دکتر اشتیاق از همان ابتدا که من با ایشان آشنا شدم جدا از فعالیتهای علمی که داشتند به اتفاق چند شریک و سرمایه گذار با مدیریت برادرشان و چند نفر از مهندسان از حداقل یک دهه قبل از ورود به همکار ی در توانبخشی ، خودشان در کار ساختمان سازی شریک بودند و حتی شرکت بازرگانی کالاهای ساختمانی داشتند و تا آخرین خبر که از کارشان داشتم در آن مجموعه خیلی هم موفق بودند و ساختمانهای متعددی ساخته و فروخته بودند و کارشان ادامه داشت ولی این فعالیت ربطی به همکاری ایشان در مجموعه توانبخشی نداشت. یکبار مدیرعامل شرکت بازرگانی کالای ساختمانی آن مجموعه را که چند سال پیش جایی دیدم به من گفت با وجود اینکه در بازرگانی سرامیک و پورسلان فعالیت خوبی داریم ولی به درخواست آقای دکتر اشتیاق از بازرگانی هر نوع سنگ حتی سنگهای گرانیت یا سنگهای خارجی که هیچ شباهتی هم به سنگ دهبید ندارند هم ممنوع شده ایم تا مبادا عرفا نوعی عملیات رقابت آمیز محسوب شود. ایشان این قدر در مسائل شرعی و قانونی مقید هستند و مرزها را رعایت می کنند و اتهامات این آقا به ایشان تماما بی اساس بود.  

گروه سنگ زاگرس در حال حاضر چه فعالیتی دارد؟ آیا شما هنوز با این شرکت همکاری دارید؟

من بازنشسته شدم و بعد از آن مدتی فقط به صورت غیر موظف با شرکت زاگرس به عنوان عضو هیات مدیره همکاری داشتم ولی مدتی است به دلیل مشکلاتی که برای سلامتی ام پیش آمده است به ندرت امکان حضور در جلسات را دارم هرچند آقایان به خاطر لطفی که به من دارند اسم من را در هیات مدیره حفظ کرده اند و امیدوارند که من به کار برگردم. پناه بر خدا. شاید با دعای خیر صالحان شفا یابم. در هر صورت راضی به تقدیر الهی هستم. الان هم دیگر عذرخواهی می کنم چون خیلی طولانی شد و توان بیشتر برای صحبت ندارم و کافی است.

لینک کوتاه : http://hadafpress.ir/?p=13034

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب‌ها