• برابر با : 1 - جماد ثاني - 1447
  • برابر با : Friday - 21 November - 2025
کل اخبار 5546اخبار امروز : 7
0

سرگذست استوانه ی کورُش

  • کد خبر : 12753
  • 21 نوامبر 2025 - 13:42
سرگذست استوانه ی کورُش

۱ – هفتم آبانِ سال ۵۳۹ پیش از میلاد بود که کورش وارد بابل شد. امپراتوری کهن‌سال بابل، آن زمان بخش بزرگی از تمدن جهان را نمایندگی می‌کرد و نبونئید فرمانروایش بود، کورُش با کمک مردم بابل، این کشور را از بیداد نبونید آزاد ساخت. منشورِ کورش از بیداد نبونئید و کمک خدای بابل به […]

۱ – هفتم آبانِ سال ۵۳۹ پیش از میلاد بود که کورش وارد بابل شد. امپراتوری کهن‌سال بابل، آن زمان بخش بزرگی از تمدن جهان را نمایندگی می‌کرد و نبونئید فرمانروایش بود، کورُش با کمک مردم بابل، این کشور را از بیداد نبونید آزاد ساخت. منشورِ کورش از بیداد نبونئید و کمک خدای بابل به کورش و پیروزی شاهنشاه ایران بر شاهِ بیدادگرِ بابل و چگونگی برخورد او با مردم بابل و دین‌ها و باورهای آنان سخن می‌گوید. به آیینِ آن روزگاران و به فرمان کورُش این استوانه را نوشتند و با دست کورُش در دیوار معبد آساگیلا جای دادند و اساگیلا پرستشگاه ایزد مردوک بود و مردوک بزرگ‌ترین خدای بابل به شمار می‌رفت.

۲ – استوانه‌ی کورش در سال ۱۳۵۰ خورشیدی در بازگشایی موزه شهیاد به ایران آورده شد و به پایمردی زنده‌یاد دکتر خانلری و بنیاد فرهنگ ایران به زبان فارسی در آمد، دکتر عبدالمجید ارفعی این برگردان را انجام داد، یادشان گرامی باد، به‌پاس روز کورش و رهایی بابل به دست یک ایرانی نگاهی کوتاه به آن می‌اندازیم.

۳ – مردم بابل از ستم نبونید به ستوه بودند نبونئید فرمانروای بابل بود و بابل بزرگِ جهان بود. نبونئید به مردوک، خدای بزرک بابل ناسپاسی می‌نمود و مردم را ناچار و ناگزیر می‌کرد که خدایی دیگر به نام ایزد” سین ” را بپرستند که خدای ماه بود؛ سال‌ها جشن سالِ نو برگزار نمی‌شد، جشنی که باور داشتند که اگر به هنگام برگزار شود بابل را سالی نیک و خوش خواهد بود. اکنون کورُش سوی بابل می‌رفت، اگر چه مردم خشنود بودند که کورُش می‌آید و آنها را از دست نبونید رهایی می‌بخشد؛ اما از سپاه او بیمناک بودند که شاید خانه‌هایشان را چپاول کند که شاید خونشان را و جانشان را در نوردد که شاید دختران و همسرانشان را کام جوید که شاید به بردگی‌شان، به سرزمین‌های دیگر برد که در همه جنگ‌های پیشین، شاهان پیشین، چنین می‌کردند و کورش آمد و نگرانی‌های مردم پایان یافت خونی ریخته نشد، خانه‌ای تاراج نشد، کسی به بردگی برده نشد، بازار بردگان بر پا نگردید، معبدی ویران نگشت، خانه‌ای به غارت نرفت، کسی ناچار نشد دست از دینش بشوید و به دین دگر در آید، کسی ناگزیر نشد جزیه بدهد، کسی به معبدهای بابل و نیپور نزدیک نشد. او صلح آورد، او شادی آورد، او رهایی آورد، او برای بابل آرامش آورد، و بابلیان او را شاهِ خود پنداشتند و گفتند: مردوک خدای بزرگ ما بود که دست کورش را گرفت و یاری‌اش کرد و بابل را به او سپرد. کورش نبونید را نکشت به کرمان فرستاد، او مردم را از خانه‌ها و سرزمین‌هایشان کوچ نداد؛ بلکه کوچ داده شدگان را به سرزمین‌های مادری‌شان باز گرداند، پیش از او هیچ پادشاهی چنین نکرد. کورش بابل را ویران نکرد او دست به بازسازی بابل زد، در چکامه‌ای بابلی آمده که: کورُش خود بیل و کج‌بیل و زنبیل به دست، در بازسازی دیوار بابل، در کنار مردم بود، این بود شاه پارسی

 ۴ – یابنده منشور کورش یک باستان‌شناس مسیحی – آشوری بود به نام هرمز رسام که دانش‌آموخته آکسفورد انگلستان بود، او در سال ۱۸۷۹ میلادی / فروردین ۱۲۵۸ خورشیدی استوانه‌ی کورش را در دیوار معبد ایزد مردوک یافت و فریاد برآورد: این بزرگ‌ترین کشف دوران هاست. هنری راولینسون آن را از آنِ کورُش دانست و جهان دریافت که کورش چگونه وارد بابل شد و جهان دریافت یک پارسی، یک آریایی، در سیاهیِ روزگاران در آزادسازی بابل چه کرد، این منشور سال ۱۸۷۹ میلادی به بریتانیا برده شد و اکنون در موزه لندن است نسخه‌ای از آن ساختند و در ساختمان اصلی سازمان ملل گذاردند و آن را نخستین کوشش برای پاییدن ” حقوق بشر ” نامیدند. منشور / استوانه کورش در بابل نوشته شد به خط بابلی نو، و به زبان بابلی که میان‌رودان به آن سخن می‌گفتند. این منشور را یک دبیر و نویسنده بابلی به اندیشه شاه ایران نگارید تا آیندگان بدانند که بابل چگونه به دست یک شاه پارسی آزاد شد، تا بدانند که چگونه یک شاه بابلی به نام نبونئید، بابل و خدای برترشان ایزد مردوک راخوار می‌داشت و مردم کشورهای دیگر را به بند و تبعید می‌کشاند.

 ۵ – مردم بابل از نبونید به ستوه آمده بودند که نبونئید خدایشان مردوک را خوار می‌پنداشت، جشن نوروز را بر پا نمی‌کرد و نبونئید شاه بابل با مردوک و جشن سال نو در چالش و ستیز بود. نئبونید سال ۵۵۶ پیش از میلاد شاه بابل شد و بابل وامدار بزرگ تمدن سومر بود. نبونئید (=ستایش بر خدای نبو) با خدای بزرگ مردوک در جنگ بود. مادر او کاهنه ی بزرگ معبد سین بود و سین خدای ماه و یک ایزدبانو بود و سین در برابرِ مردوک بود که خدایی نرینه و مردسالار به شمار می‌رفت، و سین بیشتر در شهر حرًان در سرزمین آشور ستایش می‌شد؛ آشور بانی پال هم در همین شهر تاج‌گذاری کرد، حران و بابل و دو خدایشان هماره با هم در ستیز و چالش بودند. در بابل دو خدای بزرگ سین و مردوگ ستوده می‌شدند. ولی مردوک خدای بسیار برتر بود همان‌گونه که در حرًان، سین خدای چیره بود و نئبونید همسانِ مادرش در پی خوار کردن مردوک و برتری بخشیدن به ایزد سین بود یک خدای کهتر در برابر مردوک، خدای مهتر و برترِ مردم بابل.

۶ – نبونید جشن سال نو را برگزار نمی‌کرد؛ چون در این جشن مردوک ستوده می‌شد، در سال نو چکامه‌ی آنوماالیشِ بابلی خوانده می‌شد و به نمایش در می‌آمد و این مردوک بود که در آنو ماالیش سرور و پیشوای همه‌ی خدایان میان‌رودان می‌بود، این بود کینه و دشمنی نبونید با جشن سال نو بابلی و چکامه انوماالیش؛ و کورُش همه این‌ها را خوب می‌دانست و در به‌دست‌آوردن دلِ مردمِ بابل و کاهنانِ نیرومندِ بابل از این ابزار سود می‌جست. نئبونئید و پسرش هماوردِ کورُش در آزادی بابل بودند .نبونئید در دشمنی با خدای بزرگ بابل مردوک و در دشمنی با جشن سال نو بابل، این شهر را رها کرده بود تا این جشن برگزار نشود و مردوک ستوده نشود ۰ نبونئید به تما، در نیمه‌راه بابل – ممفیس آشیان گزید تا به سومین شهری که ایزدبانو سین را می‌پرستند جان تازه‌ای بخشد شهرهای اور و حرًان ” سین ” ایزد ماه را ستایش می‌کردند. پس از رفتن نبونید از بابل، پسر او بلشاسر از حران به بابل آمد و بر جای پدر نشست و او هم جشن سال نو را برگزار نمی‌کرد و این کار، کوچک پنداشتن مردم و خدای بابل به شمار می‌رفت و کورش همه این‌ها را خوب می‌دانست، کورُش از بیزاری کاهنان و مردم بابل از نبونید به‌خوبی آگاه بود.اکنون همه چیز به سود کورُش بود مردم و کاهنان بابل به یاد داشتند که نیونئید در دل عربستان دژی استوار ساخت به نام ” تما ” و می‌خواست آن را به شهری بزرگ، هم اندازه بابل باشکوه سازد و بارها می‌گفت به بابل نمی‌آیم تا سال نو و جشن سال نو و ستایش مردوک از یادها برود او همه بد بختی‌های بابل را در ستایش مردوک و در کنارگذاردن ستایش ایزد سین می‌دانست. او آرزوی بازسازی معبدِ سین در بابل را در سر می‌پروراند، شاهان سومر و اَکد همه سین را پرستش می‌کردند و همواره معبدهایی برای او بر پا می‌کردند که با گذشت زمان ویران شده بود و اکنون او می‌خواست آن‌ها بازسازی کند و مردوک را از ارزش بیندازد. بیهوده نیست کاهنان بابل گفتند و نوشتند که: مردوک در پی پیامبری می‌گشت تا بابل را از چنگ نبونئید و ایزد سین در آورد و مردوک، کورش را یافت این است راز منشور کورش و فراخواندنِ مردوک کورُش را برای رهایی بابل و برای برافکندن شاه بابل.

لینک کوتاه : http://hadafpress.ir/?p=12753

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب‌ها