• برابر با : 25 - جماد ثاني - 1447
  • برابر با : Monday - 15 December - 2025
کل اخبار 5572اخبار امروز : 7
0

فرانک گری؛ معمار نافرمان قرن بیستم

  • کد خبر : 12887
  • 15 دسامبر 2025 - 13:16
فرانک گری؛ معمار نافرمان قرن بیستم

فرانک گری، در ۹۶سالگی در خانه‌اش در سانتامونیکای کالیفرنیا چشم از جهان فروبست. او پس از یک بیماری کوتاه‌مدت تنفسی درگذشت، در حالی‌که میراثی بی‌بدیل از سازه‌هایی برجای گذاشت که مرز میان هنر، فناوری و معماری را از نو تعریف کردند. از موزه گوگنهایم بیلبائو در اسپانیا تا تالار کنسرت والت دیزنی در لس‌آنجلس و […]

فرانک گری، در ۹۶سالگی در خانه‌اش در سانتامونیکای کالیفرنیا چشم از جهان فروبست. او پس از یک بیماری کوتاه‌مدت تنفسی درگذشت، در حالی‌که میراثی بی‌بدیل از سازه‌هایی برجای گذاشت که مرز میان هنر، فناوری و معماری را از نو تعریف کردند. از موزه گوگنهایم بیلبائو در اسپانیا تا تالار کنسرت والت دیزنی در لس‌آنجلس و فاندانسیون لویی ویتون در پاریس، هر یک از آثارش بیانیه‌ای بودند درباره آزادی فرم، تخیل و جسارت انسانی.

از تورنتو تا لس‌آنجلس؛ شکل‌گیری ذهنی بی‌قرار

فرانک او. گلدبرگ، که بعدها نامش را به فرانک گری تغییر داد، در ۲۸ فوریه ۱۹۲۹ در تورنتو، در خانواده‌ای یهودی از طبقه کارگر به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش میان فلزات، ابزارها و ماهی‌های زنده گذشت؛ پدربزرگش او را به کار در مغازه ابزارفروشی‌اش می‌برد و مادربزرگش با آوردن ماهی‌های زنده به خانه تخیل کودک را به بازی می‌گرفت. همان‌جا بود که پیوندی مادام‌العمر میان او و ماده شکل گرفت؛ پیوندی که بعدتر در مجسمه‌های «رقص ماهی» در ژاپن و چراغ‌های ماهی‌گون شرکت فورمیکا نمود یافت.

خانواده در سال ۱۹۴۷، به‌دلیل بیماری پدرش، به لس‌آنجلس مهاجرت کردند؛ شهری که آن زمان در تب گسترش و ساخت‌وساز می‌سوخت و بعدها به صحنه‌ی شکل‌گیری جهان فکری گری بدل شد. او در کالج سیتی لس‌آنجلس و سپس دانشگاه کالیفرنیای جنوبی معماری خواند و در همان دوران با آنیتا اسنایدر ازدواج کرد. زندگی‌شان ساده بود و گری برای گذران زندگی در روز مبلمان تحویل می‌داد، اما ذهن بی‌قرارش از همان زمان به دنبال شکستن نظم بود.

در سال ۱۹۵۴ فارغ‌التحصیل شد، دو سال در ارتش خدمت کرد و سپس در دفتر «ویکتور گروئن»، یکی از طراحان مفهومی مراکز خرید مدرن آمریکا، مشغول کار شد. پس از مدتی تحصیل در دانشگاه هاروارد در رشته برنامه‌ریزی شهری، به لس‌آنجلس بازگشت و نخستین پروژه‌هایش را آغاز کرد. دهه‌ی ۱۹۶۰ دوران شکل‌گیری نگرش مستقل او بود. لس‌آنجلس، برخلاف شهرهای اروپایی با سنت‌های سنگین معماری، به او آزادی بی‌سابقه‌ای می‌داد.

دوستی با هنرمندانی چون رابرت اروین و لری بل نگاه او را از سازه‌گرایی خشک به فضایی تجربی و شاعرانه سوق داد. در دهه‌ی ۱۹۷۰، با طراحی استودیویی برای نقاش ران دیویس، نخستین نشانه‌های زبانی تازه در کارش پدیدار شد: هندسه‌های غیرخطی، فرم‌های شکسته و سطوحی که نور و سایه را به بازی می‌گیرند.

اما نقطه‌ی عطف زندگی حرفه‌ای‌اش زمانی رقم خورد که خانه‌ی خود در سانتامونیکا را بازسازی کرد. خانه‌ای گچ‌کاری‌شده از دهه‌ی ۱۹۲۰ که او به شیوه‌ای غیرمنتظره تغییرش داد: فنس‌های زنجیری، آلومینیوم موج‌دار و صفحات چوب خام در نمای بیرونی، ساختاری میان خانه و مجسمه ایجاد کردند. این پروژه، که در ابتدا با اعتراض همسایه‌ها روبه‌رو شد، به‌سرعت توجه منتقدان را جلب کرد و نام گری را در دنیای معماری بر سر زبان‌ها انداخت. او با این خانه نشان داد که مواد صنعتی می‌توانند حامل معنا باشند و فرم، اگر صادق باشد، می‌تواند نظم را از نو تعریف کند.

از خانه‌ی سانتامونیکا تا گوگنهایم بیلبائو؛ معماری در خدمت تخیل

در سال ۱۹۷۵ با برتا آگویلرا ازدواج کرد و تا پایان عمر در کنار او ماند. در دهه‌ی ۱۹۸۰، پس از سال‌ها تجربه‌گری، سرانجام نخستین پروژه‌ی بزرگ شهری‌اش را در لس‌آنجلس دریافت کرد: طراحی تالار کنسرت والت دیزنی در مرکز شهر. طرح اولیه‌ی او با فرم‌های فلزی درخشان و سطوح مواج، در آن زمان چنان متفاوت بود که سال‌ها ساختش به تعویق افتاد. اما همان طرح در سال ۱۹۸۹ جایزه پریتزکر را برای او به ارمغان آورد و موقعیتش را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین معماران قرن تثبیت کرد.

پیش از آن‌که تالار کنسرت به پایان برسد، جهان با اثر دیگری از او آشنا شد: موزه گوگنهایم بیلبائو. این سازه‌ی تیتانیومی که با نرم‌افزار طراحی صنعتی CATIA مدل‌سازی شده بود، در سال ۱۹۹۷ گشایش یافت و بلافاصله به یکی از شاخص‌ترین بناهای قرن بدل شد. انحنای سطوح، بازتاب نور بر فلز و حرکت دراماتیک فضاها تجربه‌ای بی‌سابقه از حضور در معماری می‌آفرید.

موزه به موتور احیای اقتصادی و فرهنگی بیلبائو بدل شد و مفهومی تازه در ادبیات شهری پدید آورد: «اثر بیلبائو؛ نمادی از قدرت معماری در تغییر سرنوشت یک شهر. از آن پس، دفتر Gehry Partners به مرکز خلق فرم‌های ناممکن بدل شد. پروژه‌هایی چون موزه فرهنگ پاپ در سیاتل، مرکز سلامت مغز لو رووو در لاس‌وگاس، برج ۸ اسپروس در نیویورک و فاندانسیون لویی ویتون در پاریس، هرکدام چهره‌ای تازه از امضای او را به نمایش گذاشتند: ترکیبی از فناوری پیشرفته، تخیل مجسمه‌سازانه و زبان سیال فلز و شیشه.

در تمام این سال‌ها، گری همواره شخصاً بر طراحی هر پروژه نظارت داشت و تأکید می‌کرد که هر بنا باید بازتابی از انسانیت و جنبش زندگی باشد، نه صرفاً محصول محاسبه و عملکرد. با وجود سلطه‌ی مینیمالیسم بر معماری معاصر، آثار او هرگز بازیگوشی خود را از دست ندادند. او نه به دنبال نظم بود، نه تکرار. در گفت‌وگویی گفته بود: «من نمی‌خواستم معماری بسازم تا فقط سرپناهی باشد، می‌خواستم مردم درونش حرکت کنند، مثل وقتی که درون یک مجسمه راه می‌روند.» همین نگاه باعث شد که کارهایش، هرچند گاه جنجالی و پرهزینه، به لحظه‌هایی از تجربه‌ی ناب فضا بدل شوند.

فرانک گری جوایز بی‌شماری در طول عمرش دریافت کرد: پریتزکر در ۱۹۸۹، مدال طلای AIA در ۱۹۹۹، مدال سلطنتی RIBA در ۲۰۰۰ و مدال آزادی ریاست‌جمهوری آمریکا از باراک اوباما در ۲۰۱۶. اما شاید بزرگ‌ترین میراث او در تغییر نگاه ما به معماری باشد؛ اینکه بنا می‌تواند زنده، بازی‌گوش و انسانی باشد.

در سال‌های پایانی عمر، با وجود کهولت سن، همچنان بر پروژه‌های فعال نظارت داشت. فروشگاه پرچمدار جدید لویی ویتون و تالار کنسرت مدرسه موسیقی کولبرن در لس‌آنجلس از آخرین طرح‌های او بودند. حتی در نودسالگی، هر روز پشت میز طراحی‌اش می‌نشست و فرم‌های منحنی تازه‌ای را روی کاغذ می‌آورد.

اکنون که جهان معماری یکی از بزرگ‌ترین ذهن‌های خود را از دست داده، بناهای او همچنان ایستاده‌اند مانند؛ پیکره‌هایی از نور و فلز و یادآور اینکه معماری می‌تواند شور زندگی را در خود حفظ کند. شاید به قول خودش، اگر معماری فقط نظم باشد، دیگر جایی برای تخیل نمی‌ماند.

لینک کوتاه : http://hadafpress.ir/?p=12887

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب‌ها