هدف و اقتصاد بررسی می کند:
برای رسیدن به یک جامعه سالم نقش جمعیت جوان بسیار چشمگیر و مفید است، شناخت شرایط موجود اشتغال در ایجاد فرصتهای شغلی جدید برای جوانان حائز اهمیت است، متأسفانه جوانان کشور ما در حال حاضر با مشکلاتی زیادی از جمله بیکاری و عدم اشتغال مناسب برخوردار هستند، شواهد و قرائن نشان دهنده آن است که صدرنشین بحرانهای آینده کشور بحران گسترده بیکاری خواهد بود.
بحرانی که خواه یا ناخواه تمام جامعه ایرانی، مستقیم و غیرمستقیم، در معرض اثرات منفی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن قرار خواهند گرفت. وجود بیکاری در هر کشور باعث بالا رفتن آمار فقر، فساد، توزیع ناعادلانه درآمد، طلاق، قاچاق مواد مخدر، ناامنی و پیامدهای سنتی دیگر در آن کشور خواهد شد، ایجاد اشتغال یکی از مهمترین ابزارهای کاهش بیکاری، فقر و نابرابری است. بیکاری برای مردان زیادتر از زنان و برای اقلیت قومی بیشتر است، همچنین میزان بیکاری طولانی مدت اقلیتهای قومی بسیار زیادتر از میزان متوسط برای بقیه جمعیت است. افزایش اخیر میزان بیکاری به ویژه جوانان را متأثر ساخته است.
تجربه بیکاری برای کسانی که به داشتن شغل ثابت و مطمئن عادت کردهاند، میتواند بسیار ناراحت کننده باشد، بدیهی است مستقیمترین نتیجه آن از دست دادن درآمد است. در جوامع امروزی داشتن شغل برای حفظ عزت نفس فرد مهم است حتی در مواردی که شرایط کار نسبتاً ناخوشایند و وظایف مربوطه کسل کننده است کار معمولاً عنصر تشکیل دهندهای در ترکیب روانی مردم و دور فعالیتهای روزانه آنها است.
حداقل چهار سال درس خواندن در پشت میزهای دانشگاه این امید را برای جوانان ایجاد می كند كه می توانند پس از فارغ التحصیلی وارد بازار كار شوند تا خود و خانواده ای كه در آینده می خواهند، تشكیل دهند را تامین كنند اما نتیجه این همه تلاش در بیشتر مواقع ناامیدی و سرخوردگی از یافتن شغل است.
آمارهای بیكاری جوانان نشان می دهد 51.1 درصد جوانان از یك ماه تا یكسال بیكار هستند و 34.6 درصد هم بیش از 19 ماه است كه در جستجوی یافتن شغل هستند و این در حالی است كه نهادهایی كه می توانند برای یافتن شغل به جوانان كمك كنند، هنوز در جامعه به درستی جا نیفتاده اند.
براساس آمارهای ارائه شده از سوی مركز آمار ایران، 37.2 درصد كارجویان می خواهند از طریق پرس و جو از دوستان، شغلی بیابند و تنها 11.1درصد از بیكاران به كاریابی ها مراجعه می كنند. به عبارتی نه تنها بازار كار كشور با مشكل جدی در جذب جوانان به ویژه جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی مواجه است بلكه نهادهایی كه كارجویان را بتواند با بازار كار كشور اتصال دهد، بدرستی تعریف نشده اند.
همچنین آمارها نشان می دهد كه تنها چهار درصد از بیكاران كشور از بیمه بیكاری استفاده می كنند و 96 درصد هیچ دسترسی به بیمه بیكاری ندارند.
ساختارهای اقتصادی ایران همواره با مشكل بیكاری مواجه بوده اند بنابراین مشخص نیست كه این همه گسترش آموزش عالی در كشور كه جوانان را برای حضور در بازار كار تربیت می كند، برای چیست؟
جامعه ای كه بر مبنای تولید حركت نمی كند و در نتیجه تربیت نیروی انسانی كه نتواند جذب بازار كار آن شود، چه معنایی دارد؟
علی ربیعی وزیر تعاون، كار و رفاه اجتماعی اعلام كرده كه نزدیك به 2میلیون شغل سخت در كشور است كه متقاضی ندارد.
متاسفانه بسیاری از مشاغل در كشور منزلت اجتماعی خود را از دست داده اند، چرا یك جوان به این نمی اندیشد كه می تواند به جای رفتن به دانشگاه مشاغلی نظیر لوله كشی، نانوایی، برقكاری، مكانیكی، آجر چینی، آرماتوربندی، كارشیكاری ، جوشكاری، آشپزی، شیرینی پزی، گلیم بافی، نان پزی و بسیاری از مهارت های دیگر را پیشه خود كند؟ چرا نظام آموزشی دانش آموزان را به سوی مهارت آموزی سوق نمی دهد و تنها صنعت كنكور است كه یكه تاز عرصه مدارس كشور شده است؟
بسیاری از كارشناسان بر این باور هستند كه اشتغال تنها با توسعه صنعتی می تواند رخ دهد و در صورتی كه صنعت گسترش یابد، اشتغال گسترده ای در كشور ایجاد خواهد شد.
چه بسیار از جوانان تحصیلكرده كه قصد مهاجرت به كانادا را دارند برای یافتن شغل در آن جامعه به یادگیری مهارتی علیرغم تحصیل دانشگاهی می پردازند زیرا می دانند در آنجا به تكنسین های ماهر بیش از تحصیلكرده پشت میز نشین نیاز است.
برای مهار بیكاری در كشور باید مهارت های فنی را توسعه و ارزش اجتماعی مشاغلی از این دست را ارتقا داد. نانوایی كه نان می پزد باید دارای كارت مهارت باشد و جامعه بر این امر آگاه باشد كه فردی كه نان او را می پزد از مهارت كافی برخوردار و در این شرایط است كه هرگونه مهارتی ارج و قرب می یابد و نگاه جامعه به مهارت آموزی تغییر خواهد كرد.
بدیهی است فقر و بیکاری سهم عمدهای در ابتلای افراد به ناامیدی دارد، چرا که بنا به تحقیقات میدانی صورت گرفته افرادی که از نظر مالی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند بهمراتب بیشتر از دیگران دچار ناامیدی میشوند، همچنین طبق تعاریف سازمان بهداشت جهانی فقر اولین عامل ناامیدی در افراد است. آمارهای بیكاری جوانان نشان می دهد 51.1 درصد جوانان از یك ماه تا یكسال بیكار هستند و 34.6 درصد هم بیش از 19 ماه است كه در جستجوی یافتن شغل هستند و این در حالی است كه نهادهایی كه می توانند برای یافتن شغل به جوانان كمك كنند، هنوز در جامعه به درستی جا نیفتاده اند.
براساس آمارهای ارائه شده از سوی مركز آمار ایران، 37.2 درصد كارجویان می خواهند از طریق پرس و جو از دوستان، شغلی بیابند و تنها 11.1درصد از بیكاران به كاریابی ها مراجعه می كنند. به عبارتی نه تنها بازار كار كشور با مشكل جدی در جذب جوانان به ویژه جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی مواجه است بلكه نهادهایی كه كارجویان را بتواند با بازار كار كشور اتصال دهد، بدرستی تعریف نشده اند.
همچنین آمارها نشان می دهد كه تنها چهار درصد از بیكاران كشور از بیمه بیكاری استفاده می كنند و 96 درصد هیچ دسترسی به بیمه بیكاری ندارند.
یکی دیگر از دلایل ناامیدی در افراد نبود شغل مناسب است چراکه نبود شغل مناسب افراد را منزوی خواهد کرد؛ داشتن شغل مناسب خود میتواند عاملی برای شادابی و نشاط فرد باشد. از سوی دیگر باید خاطر نشان کرد براساس نظرسنجیهای بهعملآمده بسیاری از دانشجویان ترم آخر دانشگاهها تنها به دلیل نبود بازار کار مناسب احساس ناامیدی دارند و دیگر تمایل چندانی برای پایان تحصیل خود ندارند که این خود در افزایش ناامیدی در میان دانشجویان بسیار تاثیرگذار است.
بزرگترین بیماری در جامعه یأس و ناامیدی نسبت به آینده است، برای همین است که حاکمان باید عدالت را در جامعه زنده کنند و با اجرای عدالت امید به زندگی در جامعه بالا می رود و مردم به نظام علاقه مند می شوند .اینکه جوانی هر چه تلاش کند نتیجه ای حاصل نشود دیر یا زود ناامید می شود وچه بسا به بیراهه ها متوسل شود این وظیفه مسوولان است که در برنامه های تلویزیونی ونشریات و… جوانان را به روش های صحیح زندگی ترغیب کنند. واگر امروز ما مردمان ناامیدی داریم حتما باید به کم وکاستی های آموزشی و فرهنگی پی ببریم. «سیاست امید» در بستر شرایط و احساس ناامیدی فوق ضرورت مضاعف پیدا میکند و شکل میگیرد. حاملان سیاست امید بهجای تأکید یکجانبه بر ساختارهای نابرابر و تبعیضآمیز اولا در مقام شناخت، وجود این ساختارها را انکار نمیکنند و ثانیا بر کنشگری واقعنگرانه و امیدوارانه برای اصلاح این ساختارها تأکید میکنند. در سیاست امید کنشگری آگاهانه و واقعنگرانه در برابر رویکردهای ساختارگرا قرار دارد. در سیاست امید، حاملان و کنشگران به مردم وعدههای بزرگ و تحققنیافتنی و آرمانشهری نمیدهند، بلکه ضمن قبول واقعیات معتقدند با رونق گفتوگوی جمعی در میان اقشار مختلف درباره مشکلات و راههای برونرفت از آنها، آیندهای بهتر به روی شهروندان گشوده ميشود.
امانالله قراییمقدم، جامعهشناس می گوید: بیکاری بنیان همه فسادها و عامل افزایش طلاق، یاس و ناامیدی، پژمردگی، فرار مغزها و هدر رفتن نیروی انسانی یک جامعه است، جامعه شناسانی مانند «بنیامین هیگن استاد هاروارد، هاربینسون، تئودرو شور، استروملین روسی، ژان وایزی، سیمون کوزنتس» که در حوزه نیروی انسانی کار کردهاند اعتقاد دارند چرخاندن چرخهای یک جامعه از صنعت، کشاورزی و بخش خدمات که افراد در آن فعالیت دارند همه بر دوش نیروی انسانی است و وقتی نیروی انسانی یک اجتماع بیکار باشد همه این بخشها هم کارایی مثبت نخواهند داشت.
وی اضافه میکند: از نظر جامعهشناسی اشتغال یک جامعه در سه بخش قرار میگیرد، بخش اول کشاورزی جنگلداری و جنگلبانی، بخش دوم صنعت تکنولوژی و بخش سوم خدمات است که همه کارمندان دولت و پزشکان و موارد دیگر در این بخش فعالیت میکنند، با توجه به اینکه گردش چرخ زندگی هر جامعهای با تکیه بر توان نیروی انسانی است و اگر نیروی انسانی یک اجتماع به خطر بیفتد و بیکاری افزایش یابد نشان از بیمار بودن آن جامعه است در چنین اجتماعی کاهش آمار ازدواج، افزایش تعداد طلاق و جرمهایی چون دزدی، جیب بری و سرقت اتفاق میافتد، نارضایتیها زیادتر و جو ناامیدی بر جامعه مستولی میشود