اثر هنری شیئی چندبعدی است چرا که از جنبههای گوناگونی میتوان آن را ارزیابی کرد: از رفع نیاز لذتجویی یک مجموعهدار گرفته تا توانایی ایجاد ارزش پولی در گذر زمان. اثر هنری محصولی است که بیشتر ارزش آگاهیدهی داشته و عاری از قابلیتهای کارکردی است و به همین خاطر از لحاظ تکنیکی نمیتوان بهگونهای عینی آن را ارزیابی کرد چرا که موضوع ارزیابیهای سوگیرانه و بسیار عاطفی قرار میگیرد. کالای هنری محصولی با ماهیت مبهم و چندپهلوست و بسته به نقش مؤسسه یا قابلیت زیباییشناختی اجراکنندهاش (هنرمند، منتقد، تاجر یا دلال) میتوان آن را به شیوههای متفاوتی ارزیابی کرد.
درک تصاویری که واقعیتهای گوشه وکنار زندگی خودمان را بازنمایی، به هیچ آموزش ویژهای نیازمند نیست، زیرا بر دانستنیهایی تکیه دارد که هر عضو شایستهای از اجتماع از وجودشان بهرهمند است. بر این مبنا، هنر از تعریف و کارکردهای کلاسیک خود که فقط در انحصار اشرافیت پیشین بود، خارج شد و با این خروج تعاریف دیگری باید برای آن رقم زده میشد. کسانی که ازاینپس چیستی هنر و کیستی هنرمند را تعیین میکردند و روند تاریخ هنر را نیز رقم میزدند نه هنرمندان که منتقدان، ناشران، مجموعهدارها، موزهدارها و نظایر آن بودند. اینها همان صنفهای جدیدی بودند که با انقلاب صنعتی و تخصصیشدن امور در نظام مدرنیته پا به عرصه وجود در گفتمان هنری گذاشتند. این اصناف جدید، خود به گفتمانی مستقل از هنر بدل شدند، در نهایت نیز، یگانه گفتمان مسلط میدان شدند. صنفهای جدید ماهیت هنر را به زیر سیطره خود بردند و بنا به سازوکارها و ضرورتهای درونی خود به هنر، مفهوم، کارکرد و حدودی جدید اعطا کردند. یکی از مهمترین بسترها و ساختارهایی که تعیینکنندگان آثار هنری از آن متأثر هستند، نظام اقتصادی و جریانهای وابسته به آن است. قابلانکار نیست که جریانها و شرایط اقتصادی حاکم بر دنیای هنر و جابهجایی کوههای عظیم اسکناس در قبال آثار هنری نهتنها جریانها و شرایطی تازه را در این عرصه رقم زد «این واقعیتهای اقتصادیاند که اغلب صریح و مستقیم تعیین میکنند که چه چیزی تولید و اجرا شود و به دست مخاطبان برسد»
امروزه هنر نیز مانند دیگر فعالیتهای اجتماعی که مجبور است برای بقای خود با قوانین بازار کنار بیاید؛ زیرا بهصورت کالا درآمده است. بسیاری از افراد معتقد هستند که این موضوع هنر را سست میکند و بر غنای مادی آن میافزاید. موفقیت امروز برای هنرمند بهعنوان مهمترین مسئله زندگیاش درآمده بهگونهای که چگونگی فروش آثارش از اصلیترین شاخصههای فعالیتش به شمار میرود هنرمندی که اثرش را در قبال حمایت مادی و معنوی به حامیانش تقدیم میکرده اکنون میکوشد آن را به فروش برساند. پس از دوران سختی که بسیاری از هنرمندان درگذشته داشتن این تفکر را به وجود آورد که میتوان روی هنرمند زنده و هنوز ناشناخته سرمایهگذاری کرد. گالری دارها این مورد صحبت میکنند که هنرمند ناشناسی را به موفقیت عظیمی برسانند. این واقعیت که هنر هر روز بیشتر و بیشتر در زندگی اقتصادی و اجتماعی ریشه میدواند دلایل بسیاری دارد. یکی از آنها جامعه مصرفی است و این تصور را در افراد به وجود میآورد که مصرفکنندگان به نیازهای زیباییشناختی واقعی پی برده و به خرید آثار هنری روی بیاورند.
اقتصاد آثار هنری از آن دست موضوعاتی است که در برخورد مردم عادی با هنر خصوصاً هنر معاصر همواره محل توجه و سؤالبرانگیز بوده است. منظور از این بعد اقتصادی آثار هنری بیهیچ توضیحی یعنی ارزش ریالی هنر. امروزه مردم به نام آثار هنری با آثاری مواجه هستند که مفهوم واقعی کلمه آن گونه که از مفهوم زبانشناختی آن انتظار میرود آثار ثروت هنری نبوده؛ بلکه آثاری بسیار پیچیده و مرکب و چندوجهی هستند که هنری بودند فقط یکی از ابعاد آن را تشکیل میدهد. آثاری که صرفاً بر مبنای تعریف خاص هنرمند از هنر خلق نشده؛ بلکه در تولید آنها ملاحظات قابلتوجه دیگری نیز پابهپای آن دخیل بوده است.