گزارشی از اقامت هنری ریحانه افضلیان در Studio 88، چیانگمای، تایلند در سرزمینهای گرم، جایی که آفتاب با سخاوت میتابد، دو گیاه سربرآوردهاند:
یکی، حناست؛ با دستانی رنگزن، نرم و آرام، زادهی خاک خاورمیانه و هند.
دیگری، کورتن؛ با برگهایی افشان از رنگ و راز، روییده در باغهای بارانی تایلند.
دو گیاه، دو اقلیم، و دو تعبیر از زیستن در امتداد نور.در ژوئن ۲۰۲۵، ریحانه افضلیان، هنرمند نوگرای ایرانی، بهعنوان نخستین هنرمند ایرانی در Studio 88 Artist Residency، سفری زیستی و شهودی را در چیانگمای آغاز کرد—سفری که در آن، خاک، گیاه، نمک، کاغذ، و تنفس محیط به عناصر مرکزی پروژه تبدیل شدند.
افضلیان که در سالهای اخیر در پی ترکیب رسانههای سنتی با نگاههای نوین زیستمحیطی بوده، در این دوره، با مصالحی چون خاک محلی، بذرهای بومی، رنگهای طبیعی، نمک و خمیر کاغذ دستساز کار کرد. آثار او در این رزیدنسی، هم چیدمانی (installation) بودند، هم آیینی، و هم برگرفته از سنتهای فراموششدهی کار با دست.
یکی از محورهای برجسته پروژه، کار با نمک بود—عنصری سفید، ناپایدار، خاموش اما واکنشپذیر، که در فضا پهن میشد، و به مخاطب اجازه میداد با لمس یا نوشتن بر سطح آن، وارد فرایند خلق شود. در مواجههای تکرارشونده و ناخودآگاه، بازدیدکنندگان اغلب کلمهی “نمک” را نوشتند، اما «ن» را یا جا انداختند یا محو کردند، و واژهای تازه پدید آمد: “دنمک”. این لغزش ساده به زبانی مستقل بدل شد؛ همانطور که نمک، بهظاهر خنثی، حالا به بستری زنده برای نوشتار، خطا، خاطره و مشارکت تبدیل شده بود.افضلیان این تجربه را نه یک اتفاق تصادفی، بلکه بازتابی از درک ناپایدار ما از معنا، حافظه و زبان دانست. نمک، در این پروژه، نه فقط یک ماده بود، بلکه کنشی بود در لحظه، نوعی هنر زنده، جاندار، و مشارکتی؛ حاصل لمس و فراموشی و تصحیح.
از دیگر ابزارهای مهم هنرمند در این رزیدنسی، استفاده از تکنیکهای کاغذسازی سنتی (Handmade Paper Making) بود. او با استفاده از الیاف گیاهی و خاک و خمیر بازیافتشده، سطوحی ساخت که میان نقاشی و شیء، میان بافت و پوست، معلق بودند. برخی از این کاغذها بهعنوان بستر نوشتار، نقاشی یا کاشت بذر مورد استفاده قرار گرفتند، و برخی دیگر، خودِ اثر بودند—لایههایی شکننده، خاکآلود، و زمانمند.
در گالری Suvarnabhumi، مجموعهای از آثار او به نمایش درآمد: از چیدمانهای خاکی گرفته تا بسترهای نمکی و کاغذهای دستساز با رنگدانههای طبیعی. محیط نمایش، به جای یک فضای بسته و صرفاً بصری، به میدانی برای تجربه، مکاشفه و همبودگی با ماده بدل شده بود. بذرهایی کاشته شدند، برخی با مخاطب به خانه رفتند، و برخی در فضای باز ماندند تا شاید سبز شوند.
این پروژه نه فقط هنر محیطی بود، بلکه هنرِ در دل محیط، با گوش سپردن به محیط.
حنا، گیاهی آیینی و رنگزن، نشانهی فرهنگ بدن است؛ و کورتن، گیاهی خاموش و رازآلود، نشانهی زیستِ آهسته و درونگرا. هر دو، در این آثار، به استعارههایی از دو ساحت زیستن بدل شدند: زیستن با ماده، و زیستن با معنا.
ریحانه افضلیان با این پروژه، مرز میان نقاشی و طبیعت، آیین و علم، جسم و حافظه را درنوردید. او از مصالح خام، زبان ساخت؛ و از خاک، حافظه. و شاید، از میان سکوت نمک و شکستگی کاغذ، صدایی ضعیف اما پایدار برخاست—صدای تجربهای جمعی، که در هر لمس، در هر لغزش، و در هر بذر، هنوز در حال رشد است.
خرداد ۱۴۰۴