در سالهای اخیر، مفهوم «شهر خلاق» به یکی از واژههای پرکاربرد در ادبیات شهری تبدیل شده است. این ایده، نخستینبار با کار چارلز لندری در کتاب شهر خلاق: جعبهابزاری برای نوآوران شهری (۲۰۰۰) مطرح شد و بر این باور استوار است که آینده شهرها نه فقط در کارخانهها و برجهای شیشهای، بلکه در خلاقیت انسانها شکل میگیرد.
بر اساس این نگاه، شهر باید محیطی بسازد که افراد خلاق از هنرمندان و طراحان تا مهندسان و پژوهشگران بتوانند ایدههایشان را به عمل تبدیل کنند. نظریهپرداز دیگری، ریچارد فلوریدا، این گروه را «طبقه خلاق» نامید و معتقد بود موتور اصلی اقتصادهای جدید، همین افراد هستند.
این ایده امروز دیگر محدود به کتابها نیست. شبکه شهرهای خلاق یونسکو که از سال ۲۰۰۴ شکل گرفت، حالا بیش از ۳۵۰ شهر در ۸۰ کشور را در بر میگیرد. شیراز، با ثبت در بخش «صنایع دستی و هنرهای مردمی»، تلاش کرده از این فرصت برای معرفی هویت فرهنگی خود استفاده کند. شهرهایی مانند برلین (طراحی)، بارسلونا (ادبیات) یا کراکوف در لهستان (ادبیات) نیز نمونههایی هستند که توانستهاند برند شهری خود را تقویت و گردشگری فرهنگی را رونق دهند.
در کراکوف، جشنوارههای ادبی و ترکیب میراث سنتی با فناوریهای نو اقتصاد محلی را جان تازهای داده است. یا در تایلند، پژوهشها نشان میدهد استانهایی که به صنایع خلاق بها دادهاند، رشد اقتصادی چشمگیرتری نسبت به دیگر مناطق داشتهاند.
با این حال، رویای «شهر خلاق» همیشه هم روشن نیست. در بسیاری از نقاط دنیا، سیاستهای خلاقانه به افزایش قیمت مسکن، جابهجایی ساکنان قدیمی و از بین رفتن اصالت محلهها منجر شده است. این پدیده که در ادبیات شهری به «بالارفتن سطح محلهها» شناخته میشود، موجب میشود هنرمندان و شهروندانی که قرار است قلب شهر خلاق باشند، از همان شهر رانده شوند.
نمونه بارز آن در ولینگتون نیوزیلند دیده میشود؛ جایی که تلاش برای تبدیل شدن به شهر خلاق با بحران مقرونبهصرفگی مسکن و حذف تدریجی فرهنگ بومی گره خورد. این تجربه نشان میدهد اگر شهرها فقط به دنبال جذب سرمایه و گردشگر باشند، خلاقیت به کالایی تجاری تقلیل پیدا میکند و ریشههای فرهنگی خشکیده میشود.
راهحل اما انکار خلاقیت نیست؛ بلکه یافتن تعادل میان توسعه و عدالت اجتماعی است. یک شهر واقعاً خلاق زمانی شکل میگیرد که همه شهروندان—نه فقط نخبگان یا سرمایهگذاران—احساس کنند بخشی از آن هستند. این یعنی:
- فضاهای فرهنگی مقرونبهصرفه برای هنرمندان و مردم عادی فراهم شود.
- تصمیمها با مشارکت شهروندان گرفته شود، نه فقط پشت درهای بسته شهرداریها.
- فرهنگ محلی به عنوان سرمایه اصلی دیده شود، نه صرفاً ابزاری برای تبلیغات گردشگری.
آینده شهر خلاق
اگرچه برند «شهر خلاق» گاهی بیشتر شبیه شعار تبلیغاتی به نظر میرسد، اما تجربههای جهانی نشان میدهد که خلاقیت میتواند موتور توسعه پایدار باشد، به شرط آنکه عدالت اجتماعی، مشارکت مردمی و احترام به هویت فرهنگی فراموش نشود.
شهرهایی مثل شیراز امروز در آغاز این مسیرند. پرسش اصلی این است: آیا میخواهیم «خلاقیت» را فقط در پوسترهای رنگی جشنوارهها ببینیم، یا آن را به تجربهای واقعی برای زندگی روزمره شهروندان تبدیل کنیم؟